این که هیچ کس ارسطو یا نیوتون نمیشود؛ جای هیچ تعجب ندارد. که است که بداند نیوتون بودن چه حالی دارد ارسطو بودن چه حال.
که است که حد انسانهای بزرگ لذت دانایی لذت توانایی لذت قدرت حالت توانایی حالت دانایی حالت قدرت و آگاهی را بداند؟ و بداند ارسطو بودن چه سختیها دارد و بداند آن سختیها بد نیست سختی کشیدن و سخت بودن بد نیست خوب است عادی است عالی است لذتبخش است؛ از لذت انسان بودن را نچشیدن و حیوان پستی ماندن بد است؛ احمقی بودن که نمیفهمد چهقــــــدر نمیفهمد؛ نمیداند چیزهایی فرای روزمرهی حیوانی او هم وجود دارند؛ نمیفهمد لذت در خواب و خور و شهوت نیست این است که بد است.
گریختن از سختیها
انسانی نادان و جاهل بودن غیر قابل قبول است.
هرچند رسانهها و دروغها ما را دعوت میکنند تا بپذیریم انسانها نابغه زاده میشوند که خوبها نیازی به تلاش ندارند که ما کافی نیستیم که ما نمیتوانیم که انسانی بودن مثل هزار انسان دیگر که همواره درون کامفورتزون ماندن قابل قبول است
اینچنین نیست.
ارسطو بودن نیازمند نگرشی دیگر است باید پذیرفت سختی لازم است و سختی رنج نیست. سختی را باید در آغوش کشید زیرا سختی است که انسانها را میسازد و یک دریای آرام هرگز یک ملوان ماهر نساخته
باید پذیرفت که شدنی است. که میتوانیم. که تلاش است که انسان را میسازد نه رسیدن به هدف.
که ارزش انسان به آمادگیاش در داوطلبانه صبر کردن بر سختی هاست تا نتیجه حاصل شود در آمادگیاش در از خودگذشتگی است.
کدام یک را انتخاب میکنید؟ یک خوک باشید که در تمام زندگیاش خوشحال و بدور از رنج است یا یک انسان با درک و شعور.اگر دومی را انتخاب میکنید، خواه ناخواه قبول کردهاید که قیمت دانایی که همان رنج است را باید پرداخت و ارزشش را دارد که سختی کشید و در عوض آگاهتر و انسانتر شد.
کدام یک را انتخاب میکنید؟ یک انسان باشید که همواره به دنبال راحت بودن و از سختی گریزان است یا انسانی که همیشه خود را در سختیها میافکند، از کامفورتزون خود خارج میشود تا پیشرفت کند؟
شما مسئول هستید.
مثال:
انسانهایی که در کشورهای جهان سومی زندگی میکنند نهتنها نمیدانند که جهاناولی بودن چه لذتها دارد یا چه باید چه کرد که کشوری خوب داشت حتی نمیتوانند باور کنند کشوری هم وجود دارد که در آن انسانها میتوانند به هم اعتماد کنند که در آن انسانها وحشی نیستند.
که لازم نیست خود را از فرق سر تا نوک پا بپوشانی تا به تو تجاوز نشود و آزار نبینی و …