To win any battle you must fight as if you’re already dead
هنگامی که مبارزه میکنیم همیشه ترس زخمی شدن باعث آن است که تمام تلاش خود را به کار ببریم و از دشمن تا حد امکان فرار میکنیم و فقط آنقدر مبارزه میکنیم که مجبوریم؛ دوست داریم بیشتر در حاشیهی امنی به استراحت بپردازیم تا با ترسهایمان زندگی کنیم.
ولی وقتی خود را مرده بدانیم یا به عبارتی با مرگ خود رو به رو شویم یا به عبارتی بپذیریم که مرگ ممکناست حتمیاست و آنقدری که ما فکر میکنیم ترسناک نیست (نه ترسناکتر از باخت و نابودی: به آنچه که باید نرسیدن مردن حاصل از بیحاصلی)
آنگاه بر ترس خود از مرگ فائق آمدهایم، دیگر از چیزی نمیترسیم، حال که مردهایم نه ترس و نه خودخواهی هیچیک مانعی بر سر احساسات ما خواستههای ما خشونت و عصبانیت ما نیست. میتوانیم بدون ترس به دشمن نزدیک شویم و حداکثر تهور خود را به نمایش بگذاریم زیرا بالاتر از سیاهی رنگی نیست؛ از قبل مردهایم از چه فرار کنیم از چه بترسیم؟
دیگر به خود نمیاندیشیم تنها به انتقامی میاندیشیم که باید گرفته شود تنها به هدفی که داریم.
بیربط: پشت هر کاری پاداشی هست؛ گاهی بیاندیشیم آن پاداش چیست.