Category Archives: Uncategorized
هیچ کی نبود
.
خیلی خیلی عجیبغریبتر از حد تصور
از تهران خاستم تا در خانه نشینم خانهای که دیگر خانهام نیست.
در مترو دخترکی بود که سدا میزد: «آقایون کسی چیزی نمیخواد» و چنان شیوا میگفت و چنان زیبا که نه در آنجا که دوبار در اینجا به گریه افتادم
نه بر فروشندگیاش که بر آیندهای که مردهاست از اکنون
از آیندهاش از خانهاش از آیندهاش
ترسناک تر از آینده هم داریم؟ ادامهی حیات ادامهی زندگی بیمهلت زیستن بیمهلت کودکی بیمهلت زیست بیمهلت دانشاندوزی
و اگر بدزدانیم از دیگران
بیمهلت pursuit of happiness
همچون فاحشگانیم که تن در میدهیم به خواست fortuna
مگر آنکه دستگیری باشد
مگر آنکه شورش کنیم
یادم میآید از آرزو
پسرکی که میپرسید: آرزو چیست
بلی دخترک زیبا بود و این کم نیست
چرا به حال دخترک غربتنمایی که به زور آدامسی را در جیب مردی که نسبتن مرفه میرسید چپاند و از او پول گرفت نگریستم
چرا به حال کودکانی که گروه گروه به سمت یک نفر خیز میکشیدند نگریستم
لعنت به این دنیا که اینگونه است.
وقتی هم که نگریستم و گریستم
چه سود؟
من
من چرا. . .
اندوه
غم
مالیخولیا
سرما
حزن
افسوس
وقتی که حرام میشود
گریهی اولم اما تنها گریه بر آن دختر نبود.
بود بر عموی پدری که پیر بود اما جوان
حالا اما
دیگر نمیتوانست به آسانی برخیزد
زمین میخورد
اندکی بعد
زمین او را میخورد
اندکی بعد
مرا
لعنت به دنیا
فریاد خفهای کشیدم که گه گاه گوشم را میخراشد.
بدی را بدی سهل باشد جزا / اگر مردی احسن الی من اسا
بعضی وقتها که عصبانی هستیم یا سرمان گرم کاری است دوست نداریم دیگران مزاحممان شوند
بعضی وقتها که صدمه دیدهایم بعضی وقتها
بعضی وقتها فراموش میکنیم که با یک انسان صحبت میکنیم که یک انسان را نادیده میگیریم که احساسات یک انسان و آرزو و امید یک انسان را نابود میکنیم
به هنگام ناخوشی و به هنگام عصبانیت محبت و مهربانی هنر است.
+فک کردی چی میشی با این وضعی که داری؟
Jenny Kiss’d Me
Jenny kiss’d me when we met,Jumping from the chair she sat in;Time, you thief, who love to getSweets into your list, put that in!Say I’m weary, say I’m sad,Say that health and wealth have miss’d me,Say I’m growing old, but add,Jenny kiss’d me.
7 Commandments
۱. پذیرا شدن خود و حقیقتهای جهان: اینکه همهچیز ممکن است اما صرفا از یک راه: عمل هایی که اکنون انجام میدهی و اینکه تو توئی تو ابرانسان نیستی کسی هستی مانند هزارنفر دیگر و اینکه جهان هم جهان جهان است با قوانین خودش و هردو imperfect هستیم.
و دنیا یک کتاب داستان با پایان خوش و عشق لایزال و سایر چیزها نیست جهان جهان است سفیهانه خواهد بود اگر بخواهی خارج از قواعد دنبال چیزی بگردی. مهمتر از همه آنکه نابرده رنج گنج میسر نمیشود و دُرد نیاشامیده هرگز از درد نیارمیده. دنیا پر است از flaw ها همچنین خود تو اما میتوان هرچقدر دوست داشت به flawlessness نزدیک شد و هرگز به آن نرسید.
پس میارزد که تلاش کنی تا زندگی وَ جهان وَ خودِ دلخواهت را بسازی.
۲.عشق به خود: از حقایق جهان این است که تنها خواهی بود و تنها کسی که در تمام عمر با تو خواهد بود خود تو خواهی بود پس بهتر است غمخوار خودت باشی به فکر سلامتی و خوشحالی و سعادت خودت پس بهتر است نازکتر از گل به خودت نگویی و با توهینهایت خودت را ناراحت نکنی درست است اشتباه کردهای اشتباهی چه بسا بزرگ اما این دلیل بد بودن یا بیعرضه یا هرچهبودنِ تو نیست فقط بیتجربه
بودهای از تجربهات بیاموز و خودت را ببخش بار دیگر تلاش کن و در همان حال برای جبران بکوش.
همان باش که میخواهی و به خاطر دیگران یا ترس خودت را تغییر نده، زمانی که خودت نباشی خواهی مرد. شخصیتت از هم فروخواهد پاشید. هر آنچه خوشحالت میکند را انجام بده زیرا از دید جهانی هیچچیز اهمیت چندانی ندارد. تمام تلاشت را انجام بده تا به هر خواستهای داری برسی، اینکار خوشنود و قدرتمندت خواهد کرد؛ انسان بزرگی خواهی شد.
۳.شکست نخوردن قبل از شکست: مهم نیست برای بردن چقدر شانس کمیداری، همین که در این دنیایی خود عجیب است و ناامید نشو چون آدم ناامید کمتلاشست و شکست برایش محتوم میشود. You can beat the odds
۴.ارزش خود: ارزش تو را دیگران تعیین نمیکنند ارزشت را خودت تعیین میکنی، اگر خودت را انسان بااراده و ارزشمندی بدانی اگر برای خودت ارزش قائل باشی هرگز کارهایی نخواهی کرد که بعدا پیشمان شودی
ارزشمند داشتنِ خود مانع انجام کارهای پست میشود؛ انسانی با ارزش هستی و بااراده هرکاری که بخواهی هرکاری که درست باشد را انجام میدهی و خوشحال خواهی بود.
و در نهایت خوشنود خواهی بود فارغ از غم اینکه چرا چنان کردم یا غم قضاوت دیگران؛ وقتی ارزش خود را بدانی از مقایسهکردن خود با دیگران دست خواهی کشید و دیگران هم متوجه خواهند شد و دست از مقایسهی تو با دیگران خواهند کشید. فقط ارزشهای خودت را محقق میکنی و فقط آنها هستند که ارزش تو را معین میکنند. هیچکس نخواهد توانست تو را تحقیر کند زیرا خودت میدانی که چقدر باارزشی
و همیشه رفتارهای نیک انجام خواهی داد و نیکگفتار و نیکپندار خواهی بود چرا که انسانی هستی ارزشمند و نیک.
۵.همیشه در لحظه بودن غرق لحظه بودن، ارزش عمر ارزش و تاثیر این لحظه را بر تمام زندگی را دانستن بسیار مهم است. و از آن مهم تر انتخاب کار درست
در هر لحظه و اکر انتخاب کردی کاری را انجام دهی بهتر است غرق آن شوی و از آن لذت ببری و عاقلانهترین و حکیمانهترین کار این است که دریابی برای اکنون
چه کاری را انجام دادن بهترین است و آن را انجام دهی اینگونه زندگی خوبی خواهی داشت..
۶.خوشبختی در همه حال: اندیشهها گوناگونند عاقل آنست که آنهایی را برگزیند که به نفعش است. عاقل آن است که بداند زندگی متشکل از همه چیز است و غم دارد و شادی دارد خیانت دارد و عشق دارد دروغ دارد و حقیقت دارد و اگر در بخش غمگین زندگیاش بود نپندارد که زندگی همیشه چنین خواهد ماند، بایست و میتوان در هر لحظه خوشحال بود؛ سپاسگزار از اینکه هستی از اینکه میتوانی درد و غم را احساس کنی زیرا غم جفت شادیست و بدون پایینی بالایی وجود نخواهد داشت. زندگی کوتاهتر و ارزشمندتر از آن است که بخواهی خود را با غصه خوردن مشغول کنی. مهم نیست در جنگی یا در خانه در اروپایی یا بلوچستان میتوانی خوشحال باشی! حتی اگر آب آشامیدنی نداشته باشی حتی اگر دست و پا و چشم و گوش نداشته باشی میشود و بهترین اثبات آن این است که شده است.
۷. زندگی مثل یک دونات است!
Aantaŭ la morto
پس از مرگ سه چیز از بین میرود:ترس، خواستن و انتظار با از بین رفتن ترس دیگر برای عمل کردن از چیزی نمیترسیم و اندیشه و ترسهای مختلف ما را از عمل و تمرکز بر آن باز نمیدارند. با از بین رفتن خواستن باز هم تمرکز حاصل میشود؛ با از بین رفتن انتظار درد حاصل از ناکامی.
انسان باید در هر لحظه آگاه باشد از اینکه با هر انتخاب شخصیت خود را ساخته و صفتهایی که به خود نسبت میدهد حقیقت ندارند تنها اوست که متناسب با تعریفی که او از خود دارد و صفاتی که خود او یا دیگران به او نسبت دادهاند آنها را حقیقت میبخشد و اینکه هر لحظه در چندراهی تصمیمی است و با هر انتخاب خود شخصیتی برای خود ساخته است و اینکه هر انتخاب یک انتخاب نهان دیگر را که آشکار است ولی کمتر مورد توجه است را هدف قرار میدهد. مثلا شخصی که تلویزیون میبیند خود انتخاب کرده است که درس را تجدید شود.
Expectation ~ Pain
You do realize expectation is a big part of why things are so hard for us? Expectation is a big part of disappointment and dissatisfaction. That’s why depression is more common in first world countries.
Promising a starving African kid food only to tell them they’re not going to get it is far worse than just letting them starve. It’s a similar situation for a lot of us. We experience seeing people given a far better deal than us on a daily basis due to a combination of luck and genetics.
~Anon 11/02/16
To win any battle
To win any battle you must fight as if you’re already dead
هنگامی که مبارزه میکنیم همیشه ترس زخمی شدن باعث آن است که تمام تلاش خود را به کار ببریم و از دشمن تا حد امکان فرار میکنیم و فقط آنقدر مبارزه میکنیم که مجبوریم؛ دوست داریم بیشتر در حاشیهی امنی به استراحت بپردازیم تا با ترسهایمان زندگی کنیم.
ولی وقتی خود را مرده بدانیم یا به عبارتی با مرگ خود رو به رو شویم یا به عبارتی بپذیریم که مرگ ممکناست حتمیاست و آنقدری که ما فکر میکنیم ترسناک نیست (نه ترسناکتر از باخت و نابودی: به آنچه که باید نرسیدن مردن حاصل از بیحاصلی)
آنگاه بر ترس خود از مرگ فائق آمدهایم، دیگر از چیزی نمیترسیم، حال که مردهایم نه ترس و نه خودخواهی هیچیک مانعی بر سر احساسات ما خواستههای ما خشونت و عصبانیت ما نیست. میتوانیم بدون ترس به دشمن نزدیک شویم و حداکثر تهور خود را به نمایش بگذاریم زیرا بالاتر از سیاهی رنگی نیست؛ از قبل مردهایم از چه فرار کنیم از چه بترسیم؟
دیگر به خود نمیاندیشیم تنها به انتقامی میاندیشیم که باید گرفته شود تنها به هدفی که داریم.
بیربط: پشت هر کاری پاداشی هست؛ گاهی بیاندیشیم آن پاداش چیست.
Kial Ne?
این که هیچ کس ارسطو یا نیوتون نمیشود؛ جای هیچ تعجب ندارد. که است که بداند نیوتون بودن چه حالی دارد ارسطو بودن چه حال.
که است که حد انسانهای بزرگ لذت دانایی لذت توانایی لذت قدرت حالت توانایی حالت دانایی حالت قدرت و آگاهی را بداند؟ و بداند ارسطو بودن چه سختیها دارد و بداند آن سختیها بد نیست سختی کشیدن و سخت بودن بد نیست خوب است عادی است عالی است لذتبخش است؛ از لذت انسان بودن را نچشیدن و حیوان پستی ماندن بد است؛ احمقی بودن که نمیفهمد چهقــــــدر نمیفهمد؛ نمیداند چیزهایی فرای روزمرهی حیوانی او هم وجود دارند؛ نمیفهمد لذت در خواب و خور و شهوت نیست این است که بد است.
گریختن از سختیها
انسانی نادان و جاهل بودن غیر قابل قبول است.
هرچند رسانهها و دروغها ما را دعوت میکنند تا بپذیریم انسانها نابغه زاده میشوند که خوبها نیازی به تلاش ندارند که ما کافی نیستیم که ما نمیتوانیم که انسانی بودن مثل هزار انسان دیگر که همواره درون کامفورتزون ماندن قابل قبول است
اینچنین نیست.
ارسطو بودن نیازمند نگرشی دیگر است باید پذیرفت سختی لازم است و سختی رنج نیست. سختی را باید در آغوش کشید زیرا سختی است که انسانها را میسازد و یک دریای آرام هرگز یک ملوان ماهر نساخته
باید پذیرفت که شدنی است. که میتوانیم. که تلاش است که انسان را میسازد نه رسیدن به هدف.
که ارزش انسان به آمادگیاش در داوطلبانه صبر کردن بر سختی هاست تا نتیجه حاصل شود در آمادگیاش در از خودگذشتگی است.
کدام یک را انتخاب میکنید؟ یک خوک باشید که در تمام زندگیاش خوشحال و بدور از رنج است یا یک انسان با درک و شعور.اگر دومی را انتخاب میکنید، خواه ناخواه قبول کردهاید که قیمت دانایی که همان رنج است را باید پرداخت و ارزشش را دارد که سختی کشید و در عوض آگاهتر و انسانتر شد.
کدام یک را انتخاب میکنید؟ یک انسان باشید که همواره به دنبال راحت بودن و از سختی گریزان است یا انسانی که همیشه خود را در سختیها میافکند، از کامفورتزون خود خارج میشود تا پیشرفت کند؟
شما مسئول هستید.
مثال:
انسانهایی که در کشورهای جهان سومی زندگی میکنند نهتنها نمیدانند که جهاناولی بودن چه لذتها دارد یا چه باید چه کرد که کشوری خوب داشت حتی نمیتوانند باور کنند کشوری هم وجود دارد که در آن انسانها میتوانند به هم اعتماد کنند که در آن انسانها وحشی نیستند.
که لازم نیست خود را از فرق سر تا نوک پا بپوشانی تا به تو تجاوز نشود و آزار نبینی و …